بوسه
دیروز برای اولین بار پدرجونت رو بوسیدی ، و او کلی خوشحال شد و کیف کرد
من می بوسیدمت و تو هم میخواستی که من رو ببوسی ، دهان کوچولوت رو باز میکردی و گونه ی من رو میخوردی ، پدر جونت دید و حسودیش شد :) سریع اومد تو رو از آغوش من گرفت و بوسیدت و لپ خودش رو به دهانت نزدیک کرد شما هم او رو خوردی یه به عبارتی بوسیدیش چون هنوز بوسیدن درست بلد نیستی ، و بعد به من پز داد ;)
امشب برای اولین بار ، من رو واقعا بوسیدی ، طوری که صدای بوسه از لبانت خارج شد و من حسابی خوشحال شدم و بهت افتخار کردم .
البته اولین باری که من رو خواستی که ببوسی و مثلا بوسیدی دو ماه و 29 روزت بود ، و تنها کاری که تونستی انجام بدی خوردن گونه ی من بود و من چقدر شاد شدم ، و اما امروز شش ماه و سه روز داری و واقعا من رو بوسیدی ، ممنونم پسرم ، افتخارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی